خادم الشهدا

اَللّهُمَّ الرزُقنی توفیقَ شَهادَتَ فی سبیلِک

خادم الشهدا

یک خادم الشهدای بی لیاقت
که جامونده
و دلش تنگ شده
برای طلائیه
شلمچه
هویزه
دهلاویه
هفت تپه
کانال کمیل
نهر خین
اروند
و....
برای حال دلش دعا کنید

ناگفته ها و دلنوشته هایم را در صفحه مجازی دیگری بازنشر خواهم کرد

اینجا قسمتش شهدا بودند

و یک خادم بی لیاقت

همین

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۳۹
خادم الشهدا

 مُخففت که کنند، چه ناز میشوی ماه

"مـ"حمد 

"ا"براهیم  

"هـ"مت

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۵۹
خادم الشهدا


آقا خداوند سریع الرضاست ،‌ زود می بخشد و زود آشتی می کند. به کسی غیر خودش نگو، ‌در میان شب ۲ رکعت نماز بخوان از خدا عذر خواهی کن ، ‌توبه کن. تمام گناهانت را نابود می کند بلکه گناهان را تبدیل به حسنه می کند. خدای به این مهربانی را سزاوار رفاقت است. خدا دوست خوبی است


آیت الله ناصری

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۵ ، ۱۵:۰۹
خادم الشهدا


ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺭﻣﻀﺎﻥ - ﺗﯿﺮ , ﺗﯿﺮﺑﺎﺭ ﭼﻨﺪ ﺩﻧﺪﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺩ !

ﻣﯽ ﺭﻓﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺮﻣﯿﻢ ﻓﮏ ﻭ ﺩﻧﺪﺍﻥ . ﺷﻮﺧﯽ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﺠﯿﺪ

ﺗﻮ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﯼ ﺷﻬﯿﺪ ﺑﺸﯽ, ﺩﻧﺪﻭﻥ ﺑﻪ ﭼﻪ ﮐﺎﺭﺕ

ﻣﯿﺎﺩ؟

ﺟﺪﯼ ﮔﻔﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺳﻠﺤﻪ ﺍﻡ ﺩﯾﮕﻪ ﺷﻠﯿﮏ ﻧﮑﺮﺩ

ﺑﺎ ﭼﻨﮓ ﻭ ﺩﻧﺪﻭﻥ ﺍﺯ ﮐﺸﻮﺭﻡ ﻭ ﺍﺳﻼﻡ ﺩﻓﺎﻉ ﮐﻨﻢ!



ﺷﻬﯿﺪﻣﺠﯿﺪﺭﺷﯿﺪﯼ ﮐﻮﭼﯽ


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۲۴
خادم الشهدا


سه پیراهن👚👕👔 ساده داشت.

روزی نیازمندی درب منزلمان 🏡را کوبید و گفت: « من از شما پول💴💵 یا برنج نمیخواهم ، پسرم پیراهن👕👔 ندارد»


❤️محمد هادی❤️ رفت و دوتا پیراهن👕👔 هایش را برای او اورد .پدرش متعجب😳😳 شد و از او پرسید « چرا این کارا کردی؟!! 



🌹محمدهادی🌹 لبخندی 😊زد و با ارامش گفت: 

هنوز یک پیراهن👚 دیگر دارم!!!!!

تو خود ان دیدی ک پسر ان نیازمند ، از من واجب تر بود....

راوی: محمد مهدی کاکرودی.برادر شهید


ای زنده تر از هر زنده ای.....

ب من مرده....

بخشششششیدن را بیاموز

میخواهم عمل کنم

کمکم کن........

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۵ ، ۰۲:۱۵
خادم الشهدا


 سید بهترین راه را برای مقابله با انسان های سرکش، مهربانی و عطوفت و برخوردصحیح می دانست.


 همسرش می گفت:

«در میدانِ ساعت ایستاده بودیم. در سمت دیگر میدان چند جوان که ظاهر مناسبی نداشتند مرتکب کارهای ناپسندی شدند.

سید با دیدن آن وضعیت رو به من کرد و گفت:«شما و زهرا در اینجا بمانید، من الان برمی گردم.»

 نگران شدم. پیش خودم گفتم نکنه با آن حال بیمار، دست به کاری بزند. دیدم رفت جلو و با لبخند با آن جوان ها سر صحبت را باز کرد.


 آن قدر آرام و منطقی برخورد کرد که آنها خودشان متوجه ناپسند بودن کارشان شدند و سرشان را از خجالت پایین گرفتند.»


✴️ امام علی -علیه السلام- میفرمایند : «تمام اعمال خیر و حتی جهاد در راه خدا ، در برابر امر به معروف و نهی از منکر مانند قطره ای در دریای پهناورند.» نهج البلاغه.حکمت 374


💠راوی: همسر شهید سید مجتبی علمدار


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۵۸
خادم الشهدا

گفت: من تندتر میرم، شما پشت سرم بیاین.. تعجب کرده بودیم، سابقه نداشت بیش تر از صدکیلومتر سرعت بگیرد..

غروب نشده، رسیدیم گیلان غرب! جلوی مسجد ایستاد. نماز که خواندیم، داشتیم تند تند پوتین هامان را میبستیم که زود راه بیوفتیم..

گفت: کجا با این عجله!؟ میخواستیم به نماز جماعت برسیم که رسیدیم...


شهید مهدی باکری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۰۴
خادم الشهدا


هر وقت می پرسیدم رضا نماز خوندی برای اینکه حساسیت من را کم کند جواب میداد:اقا مهدی ما با قران وکتاب سرو کار داریم تیر وفشنگ به درد ما نمی خورد.

اگه میگفتم توی عملیات سرت رو پایین بگیرتیر می خوره.

می گفت:اینجا جای سجده ست کمتر از توپ وتانک نمی خوره.

می گفت:من اگه صد تا تیر بخورم نمیگم زخمی شدم باید حتما تانک باشه تا بگم زخمی شدم.

بهش میگفتم پس فرمانده ها چی؟ جواب میداد:هر کسی مسولیتش بیشتر دردش هم بیشتر.اونها نباید با کمتر از موشک خم به ابرو بیارن.


 شهید قربانعلی جامی

مسئول تدارکات گردان موسی بن الجعفر(ع)ّ


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۵۲
خادم الشهدا


 برای تهیه مهمات عملیات باید حاج احمد رو می دیدم.

رفتیم اتاقش، اما حاجی آنجا نبود!

یکی از بچه ها گفت :

«فکر کنم بدونم کجاست...»

مارو برد سمت دستشویی ها و دیدم حاج احـــمد اونجاست!

داشت در نهایت تواضـــع دست شویی ها رو تمیز میکرد.

خواستیم سطل آب رو ازش بگیریم که نگذاشت و گفت:

«فرمـــانده زمان جنگ برادر بزرگـــتره و در بقیه مواقع کوچــــکتر از همه...»


حاج احمد متوسلیان


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۲۸
خادم الشهدا

همین که بر مزارشان ایستاده ای ، یعنی تو را به حضور طلبیده اند


همین که اشک هایت روان میشود ، یعنی نگاهت میکنند


همین که دست میگذاری بر مزارشان ، یعنی دستت را گرفته اند


همین که سبک میشوی از ناگفته های غمبارت ، یعنی وجودت را خوانده اند


همین که قول مردانه میدهی ، یعنی تو را به همرزمی قبول کرده اند


باور کن ،شهید دوستت دارد


 که میان این شلوغی های دنیا هنوز گوشه ی خلوتی برای دیدار نگاه معنویشان داری....


اللهم الرزقنی توفیق شهادت فی سبیلک


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۵۲
خادم الشهدا


می خواست برگرده جبهه بهش گفتم:

پسرم! تو به اندازه ی سنّت خدمت کردی بذار اونایی برن جبهه که نرفته اند

چیزی نگفت و ساکت یه گوشه نشست…

… وقت نماز که شد ، جانمازم رو انداختم که نماز بخونم دیدم اومد و جانمازم رو جمع کرد...

خواستم بهش اعتراض کنم که گفت:

این همه بی نماز هست! اجازه بدید کمی هم بی نمازا ، نماز بخونند

دیگه حرفی برا گفتن نداشتم خیلی زیبا ، بجا و سنجیده جواب حرف بی منطقی من رو داد.

 منبع : تا شهداء با شهداء


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۳۳
خادم الشهدا

ترسم بر آن است که نکند بر اثر سنگینی گناهانم نتوانم سبک شوم و به سویت پروازکنم و از جمله کسانی باشم که از یاد تو و آیاتت غافل شده‌اند.

 خدایا قدرتی به من عطا فرما که این بار بتوانم در راه تو قدم بردارم و در خودسازی خود کوشا باشم.

خدایا توفیق ادامه‌ راه راستین شهدا را به همه‌ ما عطا فرما.


شهید هاشم اعتمادی


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۴ ، ۰۸:۳۱
خادم الشهدا

با غیظ نگاهش کردم و گفتم : " اخوی ! به کارت برس "

گفت : " مگه غیر اینه ؟ ما داریم اینجا عرق میریزیم تو این گرما ، آقای فرمانده لشکر نشسته ان تو سنگر فرماندهی ، هی دستور میدن "

تحملم تموم شد ، داد زدم گفتم : " من خودم بلدم قایق برونم . گفته باشم ، یه کم دیگه حرف بزنی ، همین جا پرتت میکنم توی آب ، با همین یه دستت تا اون ور اروند شنا کنی . اصلا ببینم تو تا حالا حسین خرازی رو دیدی که پشت سرش لغز میخونی ؟ "

خندید و گفت : " مگه تو دیدی ؟ "

سردار شهید حاج حسین خرازی
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۳۰
خادم الشهدا

حاجی داشت گریہ مےڪرد .

از یڪے پرسیدم : چے شده ؟

گفت : ی نفر اون بالاے ڪوہ دستش ترڪش خورده بود . نتونستن اون بالا ڪاری براش بڪنن . دستش قطع شد .


بے صدا اشڪ میریخت ....


جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۲۴
خادم الشهدا


بترس!

از او که سکوت کرد وقتى دلش را شکستى،او تمام 

حرفهایش را جاى تو به خدا زد. 

خداخوب گوش میکند و خوب تر یادش مى ماند،

خواهد رسید روزى که خدا تمام حرفهاى او را سرت فریاد خواهد کشید.

و تو آن روز درک خواهى کرد چرا گفتند دنیا دار مکافات است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۱۱
خادم الشهدا