بخشش
سه پیراهن👚👕👔 ساده داشت.
روزی نیازمندی درب منزلمان 🏡را کوبید و گفت: « من از شما پول💴💵 یا برنج نمیخواهم ، پسرم پیراهن👕👔 ندارد»
❤️محمد هادی❤️ رفت و دوتا پیراهن👕👔 هایش را برای او اورد .پدرش متعجب😳😳 شد و از او پرسید « چرا این کارا کردی؟!!
🌹محمدهادی🌹 لبخندی 😊زد و با ارامش گفت:
هنوز یک پیراهن👚 دیگر دارم!!!!!
تو خود ان دیدی ک پسر ان نیازمند ، از من واجب تر بود....
راوی: محمد مهدی کاکرودی.برادر شهید
ای زنده تر از هر زنده ای.....
ب من مرده....
بخشششششیدن را بیاموز
میخواهم عمل کنم
کمکم کن........
رضوان الله علیهم