مجید بقایی اهل بهبهان بود
مجید بقایی در بهمنماه سال 1337 در شهر بهبهان به دنیا آمد. از کودکی به محافل مذهبی و مسجد علاقهمند بود و این علاقه را با تکبیر گفتن در مسجد محل آغاز کرد و تا آخر عمر از مسیر اسلام و پیروی از روحانیت متعهد خارج نشد. چند سال قبل از ا ینکه به سن تکلیف برسد، نماز میخواند و روزه میگرفت و به طور فعال در جلسات قرائت قرآن شرکت میکرد. توجه زیادی به دعا و زیارت ائمه اطهار (ع) داشت. آنقدر برای ذکر مصائب اهل بیت (ع) اهمیت قائل بود که میگفت: همین مراسم روضهخوانی ما را نگه داشته است. همواره تلاش میکرد در نماز جماعت شرکت کند.
مجید جوانی پر شور از قبیله ی بی قراران بود. شاهدی بی باک در عرصه ی خوف و خطر.
هوش و ذکاوت او در ایام تحصیلاتش زبانزد ام و خاص بود. بگونه ای که پس از اخذ دیپلم ریاضی موفق به اخذ دیپلم طبیعی شد و سپس با موفقیت در آزمون سراسری وارد دانشگاه شد. او ابتدا در رشته ی شیمی و فیزیوتراپی و رشته ی پزشکی قبول شد، که او رشته ی پزشکی را برگزید. در این هنگام روح بیدار امام (ره) در کالبد مجید و دیگر جوانان سبز سیرت این دیار حرارتی افکند که این رژیم منحوس پهلوی را به آتش خشم کشید. شهید بزرگوار مجید بقایی با همکاری سردار محسن رضایی و دوستانش در گروه منصورون صدمات زیاردی به پیکر از هم گسسته ی نظام ستمشاهی زدند. این عده با هدایت راهپیمایی ها و انجام عملیات بزرگ چریکی در اوج درگیری قیام شکوهمند انقلاب اسلامی نقش داشتند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی با شروع جنگ تحمیلی مجید به دفاع از ارزش های الهی آن پرداخت که امام راحل احیاگر آن ها بود.
روح ناآرام مجید در تمام صحنه های انقلاب اسلامی از حضور در کمیته تا جهاد سازندگی و سپاه و مبارزه با گروهک های چپ و منافق و ... نقش برجسته ای داشت.
او از هنرمندانی بود که با کارهای گرافیکی، نقاشی، خوشنویسی، هنر خویش را در خدمت انقلاب اسلامی عرضه داشت. مجید که سال چهارم پزشکی را می گذراند حضور در میادین دفاع مقدس را بر همه چیز ترجیح داد و همپای یار دیرینه اش سردار شهید اسماعیل دقایقی🌷 در برهه ی حساس شگفتی آفریدند.
از فرماندهی جبهه ی سپاس شوش و لشکر فجر تا فرماندهی قوای یکم کربلا و حکایت ها و خاطرات شیرینی که از مدیریت نظامی، حسن خلق، عبادات، شوریدگی و حماسه ی آزادیبخش و ابعاد دیگر شخصیت ممتاز او بر جای ماند، تا نوشیدن شربت شهادت از دست ساقی ازل از بارزترین خصوصیات اخلاقی مجید و تواضع و حسن خلق بود و شاید این خود یکی از اساسی ترین مجوز به کمال رسیدن مجید بود و هنوز با گذشت سال ها یارانش مجید مهربان را فراموش نکرده اند.
🌸نحوه شهادت🌸
قبل از «عملیات والفجر»، مقدماتی قرار شد که عدهای از مسئولان و فرماندهان نظامی جنگ، دیداری با حضرت امام خمینی (ره) داشته باشند، اما شهید بقایی گفته بود که باید برای شناسایی این عملیات در منطقه بمانیم، به همین دلیل او به همراه عده ای دیگر از جمله شهید حسن باقری در منطقه عملیاتی ماندند و صبح روز بعد به اتفاق چند تن از فرماندهان دیگر با دو دستگاه جیپ جهت شناسایی منطقه به طرف محل مورد نظر حرکت کردند.
بقایی در طی مسیر مشغول تلاوت قرآن و حفظ سوره «والفجر» بود. او به کمک یکی از دوستانش این سوره شریفه را از حفظ میخواند. پس از رسیدن به مقصد، همگی از ماشین پیاده شده و به طرف سنگر دیدهبانی حرکت کردند.
⭐️ بقایی در بین راه به یکی از همراهانش میگوید: آیا میشود انسان به این درجاتی که خداوند در قرآن فرموده است، برسد که: «یا ایتهاالنَّفس المُطمَئنَّه. ارِجِعی الی ربِّکِ. راضیهً مرضیهً. فَادخُلی فی عِبادی وَادخُلی جَنَّتی». وآیا خدا توفیق این امر مهم را به انسان میدهد که به آن مرحله عالی نیل گردد؟ هنوز کلام مجید به انتها نرسیده بود که خمپاره دشمن به نزدیکی آنان اصابت کرد و او جواب سوال خود را با فوران خون مطهر و قطع پاهایش دریافت کرد و بدین سان عاشقانه و خالصانه به سوی🌷 پروردگار خویش پرواز کرد و به درجه قرب و رضوان الهی دست یافت.
🌴یادش گرامی و راهش پررهرو باد.🌴