نیمه شب برا درس خوندن به اتاق پذیرایی رفتم...
نیمه شب برا درس خوندن به اتاق پذیرایی رفتم.
دیدم محمودرضا قبل از من اونجاست، اما درس نمیخواند.
با این که اون موقع دوازده سیزده ساله بود و به سن تکلیف نرسیده بود، داشت نماز شب میخواند.
شب های دیگه هم دیدم بلند شده و نماز شب میخونه.
هر شبی هم که می گذشت نمازش طولانی تر میشد.
حتی یک بار نماز شبش حدود دو ساعت طول کشید.
هنوز چهره اش یادمه که نماز شب هاش رو چقدر با حال میخواند...
به روایت برادر شهید مدافع حرم محمودرضا بیضائی