✨🌟آسمان پرستاره🌟✨
من در سنگر هستم. دراین خانه ی محقّر. در این خانه ی فریاد و سکوت، فریاد عشق و سکوت، در این سرد و گرم، سردى زمستان و گرماى خون، در این خانه ی ساکن و پرجوش و خروش. سکون در کنار رودخانه و هیجان قلب و شور شهادت، خانه نمناک و شیرین، کوچکى قبر و عظمت آسمان.
امشب پاس دارم. ساعت 1:39 چه شب باشکوهى! چه شب با شکوهى است! من به یاد انس على ابن ابیطالب با تاریکى شب و تنهایى او می افتم. او با این آسمان پرستاره سخن می گفت. سر در چاه نخلستان می کرد و می گریست. در همین تاریکى شب على برمی خاست و به نخلستان می رفت. فاطمه وضو می گرفت، پیامبر به سجده می رفت و حسن و حسین به عبادت می پرداختند.
این خانه کوچک است، این سنگر، این گودى در دل زمین، این گونی هاى بر هم تکیه داده شده پر از حرف است، فریاد است، غوغاست. .. صداى پر محبت اصغر و حرف زدن آرام رضا و خوش زبانى منصور؛ بغض گلویم را گرفته، قطرات اشکم هدیه تان باد. تنهایى عمیق ترین لحظات زندگى یک انسان است.
دست نوشته شهید سید حسین علم الهدی