خادم الشهدا

اَللّهُمَّ الرزُقنی توفیقَ شَهادَتَ فی سبیلِک
شنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۵۰ ب.ظ

خاطره تکان دهنده از غواصان والفجر 8

موضوع:پنجشنبه دوازدهم بهمن ۱۳۹۱ 22:7


در والفجر 8 بر سر "گردان خط شکن غواص" لشگر 14 امام حسین چه آمد؟؟


شب عملیات گردان خط شکن غواصی به لب اروندرود میرسه....


یکی از بچه ها سر طناب راهنمارو میگیره و از اروند رد میشه و اونور رودخونه نصب میکنه.....


بچه های غواص در حالی که یه دستشون رو به طناب گرفتند یکی یکی به ستون به دل آب میزنند.....


بدنشون در آب اروند و بالا سرشون آتیش کور دشمن و گلوله های رسام


وسط های رودخونه تیر و ترکش آتیش بعثی ها به بدن بچه های غواص می نشست....


یه عده که زخمی میشدند و میدیدند که نمیتونن ادامه بدن و وجودشو باعث توقف حرکت پشت سریاشونه صحنه ای عجیب رو به نمایش می گذارند!!!!


آرام طناب رو ول میکردند و خودشونو به امواج اروند میسپردند و می رفتند تا غذای کوسه ها شوند.....


بچه ها هم همه با حسرت نگاه میکردند و ناله ها و گریه هاشون رو خفه میکردند.....


کوچکترین صدا با عث لو رفتن حرکت گردان و غلط عام همه بچه ها در آب می شد و به لو رفتن عملیات منتهی می شد....


بعضی ها طوری زخمی می شدند که به طور ناخود آگاه از درد شروع به دست و پا زدن میکردند و یا تیر و ترکش به جای از بدنشون اثابت می کرد که حتی تنفسشون با صدا همراه میشد......


اینجا بود که درناکترین صحنه های جنگ تحمیلی رخ داد........


در این موقع نفر جلویی یا عقبی فرد مجروح در حالی که از درون ناله میرد و از خدا و ائمه و شهدا و دوستش درخواست بخشش می کرد، آرام سر دوست خودش رو زیر آب فرو میکرد تا صداش یا دست و پا زدنش باعث لو رفتن کل گردان نشه....



با تمام این دردها و ایثارها ما بقی گردان به اونطرف رودخونه رسید....


و حالا میدان مین!!!


اینجا بود که متوجه شدن تخریبچی های گردان شهید شدن....


تماس با فرماندهی میگیرند و متوجه میشوند گردانی که به موازات آنها حرکت میکرد به خط زده و اگر سریع از این سمت به خط دشمن نزنند، دشمن بچه های گردان مجاور را قیچی و قتل عام می کند.....


ناگهان یکنفر گفت یا زهرا و افتاد روی سیمهای خاردار!!!!


آره!!! ستون گوشتی!!!!


بچه ها داوطلب یکی یکی از رو اون اون رد می شدند و داخل میدان مین میرفتند.....


یکی یکی خودشون روی مینها می انداختند تا معبر باز بشه.....


عده محدودی از میدان مین رد شدند و با همان عده محدود به خط دشمن زدن!!!!


موج دومی ها(نیروی های پشتیبانی) که رسیدند می گفتند: " وقتی ما رسیدیم دیدیم معبر آسفالت شده!!"


موج دومی ها از روی بدن بچه رد شدند و به آن طرف میدان مین رسیدند و به خط دشمن زدند....


وقتی به خط زدند متوجه شدند از همان عده محدود غواصی که از میدان مین رد شده بودند تنها عده ای انگشت شمار باقی مانده اند!!!!



این بود حماسه گردان غواصی لشگر 14 امام حسین در عملیات والفجر 8......



ای تاریخ بشکند قلمت اگر ننویسی بر سر بسیجیان خمینی چه گذشت!!!           




نوشته شده توسط خادم الشهدا
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

خادم الشهدا

اَللّهُمَّ الرزُقنی توفیقَ شَهادَتَ فی سبیلِک

خادم الشهدا

یک خادم الشهدای بی لیاقت
که جامونده
و دلش تنگ شده
برای طلائیه
شلمچه
هویزه
دهلاویه
هفت تپه
کانال کمیل
نهر خین
اروند
و....
برای حال دلش دعا کنید

خاطره تکان دهنده از غواصان والفجر 8

شنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۵۰ ب.ظ

موضوع:پنجشنبه دوازدهم بهمن ۱۳۹۱ 22:7


در والفجر 8 بر سر "گردان خط شکن غواص" لشگر 14 امام حسین چه آمد؟؟


شب عملیات گردان خط شکن غواصی به لب اروندرود میرسه....


یکی از بچه ها سر طناب راهنمارو میگیره و از اروند رد میشه و اونور رودخونه نصب میکنه.....


بچه های غواص در حالی که یه دستشون رو به طناب گرفتند یکی یکی به ستون به دل آب میزنند.....


بدنشون در آب اروند و بالا سرشون آتیش کور دشمن و گلوله های رسام


وسط های رودخونه تیر و ترکش آتیش بعثی ها به بدن بچه های غواص می نشست....


یه عده که زخمی میشدند و میدیدند که نمیتونن ادامه بدن و وجودشو باعث توقف حرکت پشت سریاشونه صحنه ای عجیب رو به نمایش می گذارند!!!!


آرام طناب رو ول میکردند و خودشونو به امواج اروند میسپردند و می رفتند تا غذای کوسه ها شوند.....


بچه ها هم همه با حسرت نگاه میکردند و ناله ها و گریه هاشون رو خفه میکردند.....


کوچکترین صدا با عث لو رفتن حرکت گردان و غلط عام همه بچه ها در آب می شد و به لو رفتن عملیات منتهی می شد....


بعضی ها طوری زخمی می شدند که به طور ناخود آگاه از درد شروع به دست و پا زدن میکردند و یا تیر و ترکش به جای از بدنشون اثابت می کرد که حتی تنفسشون با صدا همراه میشد......


اینجا بود که درناکترین صحنه های جنگ تحمیلی رخ داد........


در این موقع نفر جلویی یا عقبی فرد مجروح در حالی که از درون ناله میرد و از خدا و ائمه و شهدا و دوستش درخواست بخشش می کرد، آرام سر دوست خودش رو زیر آب فرو میکرد تا صداش یا دست و پا زدنش باعث لو رفتن کل گردان نشه....



با تمام این دردها و ایثارها ما بقی گردان به اونطرف رودخونه رسید....


و حالا میدان مین!!!


اینجا بود که متوجه شدن تخریبچی های گردان شهید شدن....


تماس با فرماندهی میگیرند و متوجه میشوند گردانی که به موازات آنها حرکت میکرد به خط زده و اگر سریع از این سمت به خط دشمن نزنند، دشمن بچه های گردان مجاور را قیچی و قتل عام می کند.....


ناگهان یکنفر گفت یا زهرا و افتاد روی سیمهای خاردار!!!!


آره!!! ستون گوشتی!!!!


بچه ها داوطلب یکی یکی از رو اون اون رد می شدند و داخل میدان مین میرفتند.....


یکی یکی خودشون روی مینها می انداختند تا معبر باز بشه.....


عده محدودی از میدان مین رد شدند و با همان عده محدود به خط دشمن زدن!!!!


موج دومی ها(نیروی های پشتیبانی) که رسیدند می گفتند: " وقتی ما رسیدیم دیدیم معبر آسفالت شده!!"


موج دومی ها از روی بدن بچه رد شدند و به آن طرف میدان مین رسیدند و به خط دشمن زدند....


وقتی به خط زدند متوجه شدند از همان عده محدود غواصی که از میدان مین رد شده بودند تنها عده ای انگشت شمار باقی مانده اند!!!!



این بود حماسه گردان غواصی لشگر 14 امام حسین در عملیات والفجر 8......



ای تاریخ بشکند قلمت اگر ننویسی بر سر بسیجیان خمینی چه گذشت!!!           


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۱۷
خادم الشهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">